مقاله کوتاه حقایقی غیرقابل انکار را در مورد فیلم و چگونگی تأثیر آن بر شما آشکار می کند
این فیلم در تاریخ ۹ تیر ۱۳۹۵ در سینماهای ایران اکران فیلم سینمایی خوب شدهاست. «دادا» یکی از اهالی ده، میخواهد ازدواج کند ولی قبل از ازدواج از خان ده درخواست میکند که در عروسی به دادا رونما ندهد. چهار عضو عملیات به محل موشکها نزدیک میشوند؛ اما عراقیها با همدستی نیروهای ضدانقلاب به سوی آنها هجوم میآورند و در محاصره قرارشان میدهند. فیلم یک نسخهٔ سینمایی داشت که نسخهٔ بلندتر آن در دو قسمت در تلویزیون شبکهٔ یک آلمان آ.ار.د که یکی از تهیهکنندگان این فیلم نیز بود، نمایش داده شد. بنابر این، اینطور میشود نتیجه گرفت که این فیلم مانند فیلم قلمرو بهشت در جانبگیری بین تمدنها و تعرض بین آنها بیطرف مانده و فقط در پرداختن بین روایتهای داستانی اشتباهات داشته که هم زیاد و هم در حد کم بود، به عنوان مثال چگونگی مرگ ابن سینا که یکی از نقاط مهم تاریخی فیلم هست که باید برحسب منابع موجود در تاریخ برداشت میشد اما بهطور آزادانه کارگردان و نویسنده فیلم تصمیم گرفتهاند آن را بر اساس رمان گوردون درآورده، که این یه اشتباه بزرگ در فیلم بوده و آیا میشود گفت منطقی است که حالا ساخت فیلم از اثر او الهام گرفته شده، اما باید همهجانبه به آن وفادار بماند که این کاملاً وجه تاریخی فیلم و شخصیت ابن سینا را به عنوان یک فیلم بینالمللی و شخصیت تاریخی و جهانی خراب میکند.
حامد بر اثر ریزش معدن زیر آوار مدفون شده و رشید به کلبه بازمیگردد. ری اصرار دارد که آنها این مأموریت را متوقف کنند، اما ند قصد دارد آن را به پایان برساند و اجازه میدهد انفجار اتفاق بیفتد که منجر به مرگ فروشنده مواد مخدر و کودک میشود. تصویری که یا یکی از بزرگترین مراجع پزشکان جهان را در حد دستیار یک کارآموز پزشکی پایین آورده و در حاشیه یک چهره خیالی قرار داده است یا فروتنی عرفانی و فلسفی او را نسبت به یادگیری دانش حتی که از دانش آموز خودش باشد را نشان میدهد. مشارکتکنندگان ویکیپدیا. «Pan». در دانشنامهٔ ویکیپدیای انگلیسی. مشارکتکنندگان ویکیپدیا. «Indian». در دانشنامهٔ ویکیپدیای انگلیسی، بازبینیشده در ۲۶ سپتامبر ۲۰۱۸. مشارکتکنندگان ویکیپدیا. «Bharat». در دانشنامهٔ ویکیپدیای انگلیسی، بازبینیشده در ۳۰ ژوئن ۲۰۱۹. بسیاری از تغییرات اجتماعی - فرهنگی اتفاق افتاده در آن زمان، در فیلمها آزمایش میشدند. صبح روز بعد عامل ربایش که حس میکند معتاد شدهاست به همراه جواد به مرکز تست میرود و جواب آزمایش مثبت میآید سپس آنها برای شروع ترک شروع به پیادهروی میکنند، در همان روز جواد به همراه عامل ربایش به خانه زنش میرود و میگوید که دوستش تور میبرد و با او به ترکیه میرود بدین ترتیب آنها چند روز در خانه عامل ربایش میمانند و…
این صفحه آخرینبار در ۶ ژوئن ۲۰۲۴ ساعت ۱۷:۵۵ ویرایش شده است. این صفحه آخرینبار در ۱۲ فوریهٔ ۲۰۲۵ ساعت ۱۵:۳۲ ویرایش شده است. ناصر، رزمندهای که بارها در جبهه بوده و حالا به کار تصویربرداری مشغول است، پس از شهادت شوهر خواهرش علی که الگوی او در زندگی بوده، نسبت به جعفر که میخواهد با خواهرش ازدواج کند و جای علی را بگیرد، احساس خوشایندی ندارد، با این حال حاجی ـ فرمانده عملیات در خاک عراق ـ ناصر را به عنوان تصویربردار به همراه جعفر و هادی ـ که خانواده اش را در دزفول از دست داده ـ برای شرکت در عملیات فرا میخواند. حمیدرضا کاظمیپور مینویسد که شخصیتهای فیلم بیشتر از آن که جدی و دغدغهمند باشند، در حد تیپ باقی ماندهاند و حرف جدی فیلم به دلیل پرداخت ضعیف شخصیتها، بیشتر از آن که اعتراضی باشد به شوخی تبدیل شدهاست. او دستگیر میشود و ناآرامیهایی در سراسر گاتهام شکل میگیرد. جواد که یک معتاد است شب به پارکی که در آن مواد مصرف میکردهاست میرود و به قصد بازگشت سوار یک سواری میشود اما راننده خودرو که از نسل دراکولا است او را میرباید و وقتی جواد به هوش میآید به صورت مخفیانه به پلیس تلفن میکند اما پلیس حرف او را جدی نمیگیرد سپس وقتی که رباینده میآید متوجه میشود که او برخلاف دفعات قبل که خون افراد ربایش شده را میخورد نمیخواهد خون او را بخورد در این حین زن عامل ربایش که او هم از نسل دراکولا است متوجه قضیه میشود و با فرزندش از خانه میرود کمی بعد عامل ربایش به جواد میگوید که وقتی شش سال پیش با زنش ازدواج کرده قرار بوده که دیگر او خون نخورد اما به مرور دوباره به اینکار روی میآورد جواد که از قضیه ترسیدهاست از یک فرصت استفاده میکند و به او مواد میدهد و سپس فرار میکند اما عامل ربایش سریعاً او را میگیرد و میگوید او را نمیکشد، همان شب جواد به زنش تلفن میکند و میگوید که امشب را به خانه دوستش آمده و شب در آنجا میماند.
زنی را میبیند که به مستمندی تظاهر میکند تا از او سرقت کند و اسلحه وی را نیز میرباید و وی بعد از ورود به بانک متوجه قضیه شده و بازمیگردد و به زن سارق میگوید که من مأمورم و اسلحه خود را پس میگیرد. شین حین سرقت از سربازی آمریکایی او را با چاقو میکشد؛ و تحت تعقیب پلیس ارتش قرار گرفته و او نیز با گلوله زخمی میشود. ناصر و جعفر از طریق چرخبالی که حاجی نیز با آن آمده، به هر زحمتی که هست نجات پیدا میکنند و از مهلکه میگریزند. هادی در مواجهه با دشمن شهید میشود و جعفر نیز چشمهایش را از دست میدهد، اما با تلاش ناصر (که حالا با خواندن نامه خواهرش که جعفر را همسنگ علی و ادامه دهنده راه او دانسته، نظرش نسب به او عوض شده) و با راهنمایی جعفر، گراها توسط بیسیم به حاجی مخابره میشود و با شلیک توپهای نیروهای خودی سایت موشکی و تجهیزات دشمن در میان ناباوری عراقیها نابود میشود. در غرب دوران قرون وسطا پزشکی و علوم تجربی روبه زوال فراموشی بود؛ جامعه آن روز اروپا غرق در فلاکت خرافات توسط کلیسا به سر میبرد.